لحظاتی با سردار شهید عبدالحسین حمایتی
لحظاتی با سردار شهید عبدالحسین حمایتی

لحظاتی با سردار شهید عبدالحسین حمایتی

زندگی زیباست اما شهادت زیباتر...


رهسپاریم با ولایت تا شهادت

برادر بسیجی ام شهادتت مبارک...

                                                                           

یه پسر بچه رو گرفتیم که ازش حرف بکشیم.
آوردنش سنگر من. خیلی کم سن و سال بود.
بهش گفتم: « مگه سن سربازی توی ایران هجده سال تمام نیست؟ »
سرش را تکان داد.
گفتم: « تو که هنوز هجده سالت نشده! »
بعد هم مسخره اش کردم و گفتم: « شاید به خاطر جنگ ، امام خمینی کارش به جایی رسیده که دست به دامن شما بچه ها شده و سن سربازی رو کم کرده؟ »
جوابش خیلی من رو اذیت کرد.
با لحن فیلسوفانه ای گفت:« سن سربازی پایین نیومده ، سن عاشقی پایین اومده.»

شــــهــــدا


افسران - لبخند بزن بسیجی...

 

شهدا از همه هستی شان برای دفاع از دین و آسایش امروز ما گذشتند

اما ما در مقابل ازخودگذشتگی شهدا چه پاسخی داریم.

کاش اینقدر لیاقت داشتم که به منم نگاه کنند،زمزمه گوشنوازشان با خدای کریم و صدای خنده مستانه شان شوق دوباره زیستن را در من زنده میکند

خدایا به حرمت خون این شهدا مرا ببخش خدایا این شهدا را شفیعمان قرار بده

الهی العفو الهی العفو..........استغفر الله ربی و اتوب الیه.........

 

التماس دعای شهادت